۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

نظام بانکی ورشکسته شده؛ دولت ۲۰۰ هزار میلیارد تومان بدهکار است؛ باید منتظر یک اتفاق مهیب باشیم


چکیده :دولت اکنون بالغ بر 200 هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی و بخش خصوصی بدهکار است. بخش خصوصی 70 هزار میلیارد تومان بدهی معوقه به سیستم بانکی دارد. نظام بانکی حدود 120 درصد سپرده هایش وام داده است. این نظام بانکی عملا ورشکسته است فقط صدایش درنیامده است. جامعه در بن بست اقتصاد زندانی شده و اقتصاد نیز در بن بست سیاست گرفتار شده است. اقتصاد ایران به یک سیاهچاله تبدیل شده است که یا در خودش فرو خواهد رفت یا همه چیز را در خود می کشد و نابود می کند. مرحله ای که اگر ادامه یابد حتما به یک رویداد غیرمنتظره منتهی خواهد شد....

کلمه – گروه اقتصادی:‌ محسن رنانی، از اقتصاددانان منتقد دولت، معتقد است که با ادامه اوضاع کنونی اقتصادی باید منتظر یک رویداد غیرمنتظره باشیم.
این دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان با اشاره به وضعیت وخیم اقتصاد ایران گفته است: دولت اکنون بالغ بر ۲۰۰ هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی و بخش خصوصی بدهکار است. آیا می تواند این بدهی را بپردازد؟ هرگز. مگر آن که خودش را به حراج بگذارد یا یکسال تمام مخارج خود را نصف کند که ناممکن است و از این پس نیز بر این بدهی افزوده می شود.
این کارشناس منتقد اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها افزوده است: بخش خصوصی اکنون ۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی معوقه به سیستم بانکی دارد. آیا می تواند بپردازد؟ هرگز. چون برای پرداخت آن یا باید تولید کند و سود ببرد که بخش تولید اکنون در رکود عظیم است. راه دیگر این است که نظام بانکی وام بدهد تا بخش خصوصی این بدهی معوق را بازپرداخت کند. اما نظام بانکی هم اکنون حدود ۱۲۰ درصد سپرده هایش وام داده است. یعنی نظام بانکی که حداکثر باید از هر ۱۰۰ تومان سپرده فقط ۷۰ تومان وام می داده اکنون در مقابل هر ۱۰۰ تومان سپرده ۱۲۰ تومان وام داده است. این نظام بانکی عملا ورشکسته است فقط صدایش درنیامده است.
وی با تاکید بر اینکه اقتصاد ایران پیش بینی ناپذیر شده است، می گوید: امروز جامعه ایران در بن بست اقتصاد زندانی شده و اقتصاد ایران نیز در بن بست سیاست گرفتار شده است. یعنی سیاست، اقتصاد را آچمز کرده است و اقتصاد، جامعه را زمین گیر کرده است. در واقع دیگر برای اقتصاد ایران راه حل اقتصادی وجود ندارد.
رنانی همچنین با انتقاد از سیاست های دولت احمدی نژاد، گفته است: این چاهی که دولت کنده اکنون هر روز عمیق تر می شود و هر روز باید پول بیشتری استقراض یا چاپ شود تا یارانه ها پرداخت شود. همین الان دولت ۱۲۰ هزار میلیارد تومان برای یارانه های سال ۱۳۹۲ پیش بینی کرده که منابع آن معلوم نیست. اقتصاد ایران به یک سیاهچاله تبدیل شده است که یا در خودش فرو خواهد رفت یا همه چیز را در خود می کشد و نابود می کند.
گزارش «اقتصاد ایرانی» از آخرین سخنرانی تحلیلی دکتر رنانی درباره روندهای جاری و افق آینده اقتصاد ایران را در زیر بخوانید:
 ‌
محسن رنانی، دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان و منتقد هدفمندسازی، نکات تازه ای را درباره اقتصاد ایران مطرح کرده است. رنانی در مقدمه بحث خود با اشاره به زنجیره تحلیل هایش از اقتصاد ایران گفت که در تحلیل ساختار تاریخی و وضعیت امروز اقتصاد ایران زنجیره تحلیلی اش را با بحث «هزینه مبادله» شروع کرده است که در سال ۱۳۷۶ و در کتاب «بازار یا نابازار؟» به طور مبسوط به آن پرداخته است. سپس برای رمزگشایی از برخی مشکلات اقتصاد ایران مساله «سرمایه اجتماعی» را وارد تحلیل خود کرده است که محصول ده سال اندیشه و تحقیق در مورد روند سرمایه اجتماعی در ایران ونقش آن در توسعه کشور نهایتا در کتاب «چرخه های افول اخلاق و اقتصاد» منتشر شده است. او همچنین اشاره کرد که حلقه سوم تحلیل شرایط امروز اقتصاد ایران، تحلیل ورود اقتصاد و نیز نظام سیاسی ایران به مرحله «تله بنیانگذار» است که او از اوایل دهه هشتاد شمسی به بعد طی چندین مقاله مطرح کرده است. این استاد برجسته اقتصاد گفت در سالهای ۱۳۸۹ و  ۱۳۹۰ تحلیل خود از اقتصاد ایران را با بحث «کهولت اقتصاد ایران» تکمیل کرده است.
نویسنده کتاب «بازار یا نابازار؟» در ادامه گفت که امروز می خواهد یک گام تحلیلی تازه به زنجیره قبلی تحلیل هایش از اقتصاد ایران بیفزاید. او عنوان نظریه جدیدش در باب معضل امروز اقتصاد ایران را «نظریه تکینگی اقتصاد ایران» نام نهاد و اضافه کرد که این نظریه را با ترکیب دو رویکرد تحول خواهانه در حوزه اقتصاد یعنی «اقتصاد فیزیک» و «اقتصاد نهادگرا» مطرح می کند.
دکتر رنانی که از مهرماه امسال حاضر به مصاحبه با مطبوعات درباب مسائل اقتصاد ایران نشده است و معتقد است در شرایط کنونی نه گوش شنوایی وجود  دارد و نه اصولا بدون ورود به مشکلاتی که نظام سیاسی برای اقتصاد ایجاد کرده است می توان تحلیل دقیقی از مشکلات اقتصاد ایران داد، گفت اخیرا خبرنگاری تماس گرفت که پیش بینی شما از اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۲ چیست و من پاسخ دادم که «تنها پیش بینی ای که می توان کرد این است دیگر پیش بینی نمی توان کرد». او علت این مساله را ورود اقتصاد ایران به مرحله تکینگی دانست.
رنانی اضافه کرد امروز جامعه ایران در بن بست اقتصاد زندانی شده است و اقتصاد ایران نیز در بن بست سیاست گرفتار شده است. یعنی سیاست، اقتصاد را آچمز کرده است و اقتصاد، جامعه را زمین گیر کرده است. درواقع دیگر برای اقتصاد ایران راه حل اقتصادی وجود ندارد. او علت این مساله را ورود اقتصاد ایران به مرحله «تکینگی» دانست.
نویسنده کتاب «چرخه های افول اخلاق و اقتصاد» در توضیح مفهوم تکینگی اقتصادی گفت وقتی سیستمی خیلی در مرحله کهولت پیش رود و به آن توجه نشود و برای درمان این کهولت چاره ای اندیشیده نشود و به مرحله بی بازگشتی برسد یعنی دیگر امکان این که آن را به وضعیت های پیشین بازگرداند از دست برود و آینده آن نیز قابل پیش بینی نباشد مرحله تکینگی آغاز شده است. او دو شاخصی که با آن می توان تکینگی را شناسایی کرد چنین توصیف کرد: یکی بازگشت ناپذیری سیستم به وضع قبل و دوم نامعین بودن و غیرقابل پیش بینی بودن آینده سیستم. رنانی معتقد است شواهد عینی حاکی از این است که اقتصاد ایران وارد چنین مرحله ای شده است.
او همچنین برای توضیح بیشتر وضعیت تکینگی گفت: تکینگی اصطلاحی است که هم در علم ریاضی و هم در نجوم استفاده می شود. بیشترین کاربرد این مفهوم در علم نجوم است. در واقع این اصطلاح برای توضیح وضعیت سیاهچاله های فضایی استفاده می شود. وقتی یک ستاره عظیم که میلیونها برابر خورشید ماست انرژی همجوشی درونی اش پایان می یابد، در خودش فرو می ریزد و بینهایت فشرده می شود و آنگاه میدان گرانش عظیمی در اطراف آن بوجود می آید که همه اجرام اطرافش را در خود می بلعد و به همین علت حتی نور هم نمی تواند از آن خارج شود، به آن سیاهچاله می گویند.
رنانی به عنوان یک نمونه عینی از سیاهچاله ها، شهر تهران را مطرح کرد که با ورود به مرحله تکینگی به یک سیاهچاله تبدیل شده است که همه چیز را در خود می بلعد و حتی حکومت هم دیگر نمی تواند تغییر اساسی در ساختار و روند آن ایجاد کند. او گفت تهران هم جمعیت هم سرمایه ها، هم نخبگان و هم بودجه های کشور را در خود می بلعد. دولت نهم چقدر تشویق کرد و پاداش داد تا برخی کارمندان دولتی از تهران بروند اما بنابر آمار رسمی در عرض این سالها  تنها چند هزار نفر استقبال کردند که با گرفتن تشویق ها از تهران بروند اما در عوض سالیانه دهها هزار نفر به تهران مهاجرت می کنند. اکنون دیگر نه در مورد ترافیک نه در مورد آلودگی نه در مورد جمعیت نه در مورد فرسودگی شبکه های خدمات شهری و نظایر این ها در تهران تحولی نمی توان ایجاد کرد. اگر واقعا تهران روی گسل زلزله باشد و احتمال زلزله بالا باشد چه می توان کرد؟ هیچ؟ حتی حکومت نخواهد توانست پایتخت را از تهران ببرد چون این به این معنی است که بخش بزرگی از سرمایه های تهرانی ها که همان ارزش مستغلاتشان است را نابود خواهد کرد و قطعا با مخالفت شدید و گسترده تهرانی ها رو به رو خواهد شد به گونه ای که هیچ دولتی جرات چنین اقدامی را نخواهد داشت. تهران نه می تواند به وضعیت گذشته اش برگردد و نه آینده اش خیلی قابل پیش بینی است. تصور کنید اگر امروز در اصفهان یا شیراز زلزله هفت ریشتری بیاید می توان تصور کرد که چه خواهد شد و نهایتا در کل کشور تحول خاصی رخ نمی دهد اما اگر یک زلزله هفت ریشتری در تهران بیاید خیلی تحولات در کشور در حوزه های مختلف سیاسی و اقتصادی رخ خواهد داد.
دانشیار دانشگاه اصفهان در توضیح بیشتر تکینگی اقتصادی گفت: امروز اقتصاد ایران وارد شرایطی شده است که دیگر نه قابل بازگشت به گذشته است و نه آینده آش قابل پیش بینی است و همه چیز را هم در خود می بلعد. دولت اکنون بالغ بر ۲۰۰ هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی و بخش خصوصی بدهکار است. آیا می تواند این بدهی را بپردازد؟ هرگز. مگر آن که خودش را به حراج بگذارد یا یکسال تمام مخارج خود را نصف کند که ناممکن است. و از این پس نیز بر این بدهی افزوده می شود. بخش خصوصی اکنون ۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی معوقه به سیستم بانکی دارد؟ ایا می تواند بپردازد؟ هرگز. چون برای پرداخت آن یا باید تولید کند و سود ببرد که بخش تولید اکنون در رکود عظیم است و خروج از این رکود عظیم دیگر دست بخش خصوصی نیست بلکه باید تحولات خیلی مهمی در حوزه سیاست رخ دهد تا اقتصاد به سوی رونق برود. اما این تحولات هم در کوتاه مدت ممکن نیست پس این بدهی همچنان افزوده می شود. راه دیگر این است که نظام بانکی وام بدهد تا بخش خصوصی این بدهی معوق را بازپرداخت کند. اما نظام بانکی هم اکنون حدود ۱۲۰ درصد سپرده هایش وام داده است. یعنی نظام بانکی که حداکثر باید از هر ۱۰۰ تومان سپرده فقط ۷۰ تومان وام می داده اکنون در مقابل هر ۱۰۰ تومان سپرده ۱۲۰ تومان وام داده است. این نظام بانکی عملا ورشکسته است فقط صدایش درنیامده است.
یا این یارانه نقدی که دولت دارد می پردازد چگونه قابل توقف است؟ این چاهی که دولت کنده اکنون هر روز عمیق تر می شود و هر روز باید پول بیشتری استقراض یا چاپ شود تا یارانه ها پرداخت شود. همین الان دولت ۱۲۰ هزار میلیارد تومان برای یارانه های سال ۱۳۹۲ پیش بینی کرده که منابع آن معلوم نیست. اما در عین حال نقدینگی کشور در این هفت سال شش برابر هم شده است. یعنی از زمان احمد شاه تا زمان آقای احمدی نژاد حجم نقدینگی به کمتر از ۷۰ هزار میلیارد تومان رسیده بود و در همین هفت سال به ۴۳۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. این نقدینگی دیگر قابل برگشت نیست. کسی گمان نکند که این نقدینگی را دیگر می شود کاهش داد. این ها و دهها مثال دیگر نمونه هایی از وضعیت های بی بازگشتی است که اقتصاد ایران در آن گرفتار شده است که هم وضعیت امروز اقتصاد ایران را بی بازگشت کرده است و هم آینده اقتصاد ایران را به ابهام مطلق فرو برده است. به همین علت می گوییم اقتصاد ایران وارد مرحله تکینگی شده است یعنی به یک سیاهچاله تبدیل شده است که یا در خودش فرو خواهد رفت یا همه چیز با در خود می کشد و نابود می کند. رنانی بر همین اساس تاکید کرد که اگر هنوز اندک امیدی به توقف احتمالی این فرایندهای مخرب باشد، در صورت اجرای فاز دوم هدفمندسازی این امید نیز از دست خواهد رفت.
او در بخش دیگری از سخنانش با توضیح مفهوم «افق رویداد» گفت که وقتی یک سیستم روز به روز انرژی اش کاهش یابد و نیز روز به روز امکان و فرصت توقف فرایندهای جاری اش کم شود ونیز روز به روز پیش بینی پذیری اش رو به کاهش گذارد در مرحله «افق رویداد» وارد شده است. افق رویداد یعنی مرحله ای که اگر ادامه یابد حتما به یک رویداد غیرمنتظره منتهی خواهد شد و سپس وارد تکینگی خواهد شد. افق رویداد نیز یک اصطلاح نجومی است. رنانی اشاره کرد که شواهد زیادی حاکی از این است که نظام سیاسی و اجتماعی ما دارد وارد مرحله افق رویداد می شود و به همین علت همه ما باید از نگاه آسیب شناسانه هشدار دهیم و به مقامات کشور زنهار دهیم که هر چه زودتر برای توقف این فرایند دست به تصمیمات جدی بزنند.
رنانی در بخش پایانی سخنانش گفت ما سه مشکل داریم: حکومت وقت ندارد، اقتصاد صبر ندارد و جامعه اعتماد ندارد. یعنی حکومت فرصت زیادی برای تصمیم واقدام جدی برای توقف روندهای موجود ندارد، اقتصاد هم دیگر توانایی اش تمام شده و نمی تواند خیلی صبر کند و به سرعت ممکن است وارد بحرانهای پیش بینی نشده ای بشود. جامعه هم دیگر به سیاست های روزمره و شعاری اعتماد ندارد. باید اقدمات جدی ای انجام شود. بر این اساس لازم است نخست نظام تدبیر کشور به این جمع بندی برسد که باید کاری اساسی برای کشور صورت دهد. سپس باید یک بازنگری اساسی در اولویت های ملی انجام شود وبرخی اهداف دون رتبه و غیرفوری از الویت های ملی حذف شود و یکی دو هدف اصلی انتخاب شود و سپس با یک اقدام اساسی از سوی حکومت برای جلب اعتماد جامعه و به روشهای صادقانه ای که جامعه بپذیرد که نظام تدبیر کشور قصد اصلاحات جدی دارد، جامعه و نخبگان و فرهیختگان را به سوی یک اجماع ملی ببرد و دست به تغییرات اساسی در برخی فرایندها و ساختارها بزند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر